نوع مقاله : ترجمه
نویسندگان
1 استاد فلسفه، دانشگاه آیُوا
2 دانشیار گروه فلسفه، دانشگاه علامۀ طباطبائی
چکیده
نویسنده، مقاله را با این مقدمه شروع میکند که فیلسوفان در کنار مباحث تخصصی باید به موضوعهایی بپردازند که اکثر مردم عادی به آن علاقه دارند و از آن سردرمیآورند. یکی از این موضوعها معنای زندگی است و پرسش اساسی در این زمینه پرسشی است که کامو پیشتر آن را مطرح کرده است: آیا میتوان بدون توسل به امور متعالی و فراطبیعی زندگی کرد؟ در پاسخ به این پرسش ابتدا دیدگاه «تعالیگرایی» مطرح میشود که بر اساس آن، موجودی متعالی وجود دارد که انسان میتواند با آن وارد رابطه شود و از این طریق به معنا، هدف و انسجام برسد و در نتیجه، زندگیاش ارزشمند شود. نویسنده با این دیدگاه مخالف است و به تفصیل آن را نقد میکند: اولاً وجود موجود متعالی به اثبات نرسیده و هیچ یک از استدلالهایی که در تأیید وجود آن اقامه شده است قانعکننده نیست. ثانیاً زندگی بدون ایمان به موجود متعالی میتواند معنا، هدف و انسجام داشته باشد. یکی از دلایل این ادعا وجود انسانهایی است که به موجود متعالی ایمان ندارند اما زندگیشان معنا، هدف و انسجام دارد. ثالثاً زندگی بدون ایمان به موجود متعالی نه تنها میتواند ارزشمند باشد بلکه چون دست انسان باز میشود تا با فعالیتهای خلاقانهاش به زندگی ارزش دهد امکانات تقریباً نامحدودی در اختیار او قرار میگیرد. از میان این امور ارزشمند میتوان علم، هنر، عشق و کار را مثال زد. نتیجهای که نویسنده میگیرد این است که ما به سرعت به مرگ نزدیک میشویم و اگر میخواهیم به لحظاتی که هنوز از زندگیمان باقی مانده است معنا ببخشیم باید به جای توسل به امور فراطبیعی و معنای عینی به امور طبیعی و معنای شخصی متوسل شویم.
کلیدواژهها